عشق یا اِشق؟

2qlgwgg

بدون معطلی باید بگم دلم میگیره وقتی میام خونه و میرم تواینترنت خوب آخه شرایط کاریم طوریه که باید همش تو دنیای اینترنت باشم، وقتی می خوام واسه سایت مطلب آماده کنم می رم تو سایت های مشابه رو یه نگاهی می کنم شاید واسه شما پیش اومده باشه اما یه بغض خفیفی دلمو میگیره ؛ پیش خودم می شم آخه چرا این همه عاشق دل شکسته وجود داره یعنی آیا همه دخترا باعث شدند و یا همه پسرا و یا هیچ کدوم بعضیاشونم وقتی که به جوابی نمی رسن آخرین پستشونو می دن و یه یادگاری می ذارنو و میرن دنبال زندگی خودشون و بدون عشق واقعیشون یا بعضیاشون از بس نمی دونن به طرف مقابلشون ثابت کنن که دوستشون دارن میان یه وبلاگ می زنن و متن ها عاشقانه میریزن توشو و اسم سایت رو هدیه می کنن  به این و اون آخه چرا ! چرا باید این اتفاق بیافته یاد بعضیا دنبال یه فرصت هستند و نمی تونن کاری بکنند و آخر دلشون می شکنه، خیلی بده می دونی چرا ؟ خوب نمی گم چراشو چون تا تجربه نکنی نمی تونی منو درک کنی همین الان یه داستانی که چند وقت پیش شنیده بودم رو یادم اومد که ادامه حرفا می زنم و بحث طولانی عاشقی رو با هزاران منت رها می کنم .

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

برداشت آزاد می باشد :

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد.

وقتی ستاره می شکفه تو دست سرخ پنجره
وقتی شب از حادثه ی بارون و بوسه می گذره
وقتی سکوت سایه ها آینه به آینه می شکنه
وقتی که خورشید میره و دریارو آتیش می زنه
فقط نگاه می کنم فقط نگاه می کنم
به یاد تو شبو پر از اندوه ماه می کنم
فقط نگاه می کنم فقط نگاه می کنم
وقتی سحر پر می شه از ناز نگاه نسترن
وقتی تو جشن گم شدن پرستوها پر می کشن
انگار دوباره لحظه ها آبی و رویایی می شن
دوباره تو دل دل شب قصه شروع می شه و من
فقط نگاه می کنم فقط نگاه می کنم
به یاد تو شبو پر از اندوه ماه می کنم
فقط نگاه می کنم فقط نگاه می کنم
به من ترانه ای بده از صبح پرواز و نیاز
از اشک و شبنم و نسیم دنیای تازه ای بساز
به من دوباره پل بزن معجزه ی رنگین کمون
که من بدون تو به شب به سایه ها به آسمون
فقط نگاه می کنم فقط نگاه می کنم
به یاد تو شبو پر از خورشید و ماه می کنم
فقط نگاه می کنم فقط نگاه می کنم
فقط نگاه می کنم فقط نگاه می کنم
به یاد تو شبو پر از خورشید و ماه می کنم

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

8 یک نظر

  1. مسعود پاسخ

    دختره از کجا میدونست پسره قراره کدوم فیلم رو بخره که نامه های عاشقئنشو توو اون میذاشت ؟؟!!! دختره خونه پسره رو از کجا میشناخت ؟؟؟!!!! همینطوری گریه کرد مرد ؟؟؟؟!!! :D

  2. nafas پاسخ

    من تجربه ندارم ولی به نظرم در تمام تاریخ نشانه ی عشق همین نرسیدنه و جدایی؛ همین عشقه و عشق رو موندگار میکنه
    هیچکس به معشوقش نمیرسه

  3. همدم پاسخ

    سلام

    به نظر من تنها چیزی که می تونه یک رابطه عاشقانه رو پایدار و جاویدان کنه یک چیزه: معشوق رو مقدم بر وجود خودت بدونی :shock: :?:

  4. ... پاسخ

    کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر قصه فردا نبود…
    کاش بودی تا فقط باور کنی…
    بی تو هرگز زندگی زیبا نبود…
    من از پریشانی ها سخن نمی گویم …
    من از پریشانی ها
    سخن نمیگویم
    بزرگ بودن رود از پرنده یی ست که با نای سبز خونین می خواند
    بزرگ بودن رود از نبودنست
    به دریا نشستن است
    و رازی نگفتن است
    نه گفتن
    من از پریشانی ها سخن چگونه بگویم ؟
    باد ها در گذرند …
    باید عاشق شد و خواند
    باید اندیشه کنان پنجره را بست و نشست
    پشت دیوار کسی می گذرد می خواند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *