…..
ما با شور و هیجان و شتاب، گیاهی را که عاشقش بودیم یا اسمش عشق بود کاشتیم؛
اما، قطرهیی، قطرهیی آب پایِ آن نچکاندیم،
جوی باریک سیر کننده که هیچ؛
و آنگاه، مبهوتِ این ماندیم که چرا گیاهِ مقدسِ ما در رَوندِ خشک شدن است؛
و بعد عصبانی شدیم، و رنجیده، و افسرده، و صدایمان به خانه همسایه رفت.
عسل! برای آخرین بار بشنو! عشق، یک معجزه یک کرامت یک اقدامِ ساحرانه نیست؛
نفس عینی، عاطفی، حسی، اندیشمندانهی زندگیست.
عشق، بدونِ اراده به اقدام، قدم از قدم برنمیدارد.
عشق، پاسداری و نگهبانی دائمی میخواهد:
آب .. نور .. حرکت .. عشق، بدون نیروی برپادارندهی عشق، در جام میپوسد.
#نادر_ابراهیمی
دیدگاهتان را بنویسید