عشق من… همیشه با تو

 

همیشه با تو
با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است :

« همیشه با تو »
چشمانت را برای زندگی می خواهم ، اسمت را برای دلخوشی می خوانم
دلت را برای عاشقی می خواهم ، صدایت را برای شادابی می شنوم
دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی می خواهم
خیالت را برای پرواز می خواهم و خودت را نیز برای پرستش

 

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

************************************

پی نوشت:

تمام روزهایی که سرگرمیت بودم ، زندگیم بودی ….

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

2 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *