چه رنجی از محبتها کشیدیم
برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاه آشنا در آن همه چشم
ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبکباران ساحلها ندیدند
به دوش خستگان باری است دنیا
مرا در موج حسرتها رها کرد
عجب یار وفاداری است دنیا
عجب آشفته بازاری است دنیا
عجب بیهوده تکراری است دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواری است دنیا
تو روزنهء نوری درخانهء ظلمت پوش
دیباچهء آوازی برمتن شبِ خاموش
چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز
می بخشی و می خوابی بر بستری ازاعجاز
می مانم و می رویم درسنگرِ یک آغوش
درخانهء ظلمت پوش
عشق یعنی یک سلام بیجواب:::::::::::: :عشق یعنی حسرت . تشنه به آب عشق یعنی همچون من شیدا شدن ………… .عشق یعنی قطره و باران شدن………… ……… ….. عشق یعنی یک شقایق غرق خون ………… ……..عشق یعنی دردمحنت در درون!!!!!……. ……… …. عشق یعنی سوز نی آه و شبان ………… ..عشق یعنی معنی رنگین کمان
تقدیم به عشقم”…….”