……
نمیدانم از کدام سیاره مرا پیدا کرده ای …
مریخ مشتری زحل ، کدام؟؟
اصلا چه فرقی می کند ؟ موضوع این است ،
هرجا که ببینی دلم را غصه گرفته است ،
سر میرسی و مرا که نای بلند شدن ندارم،
به آغوشِ گرمت می کشی …
من هم هر بار پشیمان بابتِ روگرداندن از تو…
اما باز روز از نو و روزی از نو…
دلبرِ من ، خودت این شجاعت را به ما میدهی…
همانجا که بار ها در گوشمان خواندی؛
اگر عهدتان به من را هرجا و هرزمان شکستید ،
حق ندارید جایی جز ،به آغوشِ من پناه ببرید…
من هم همیشه میدانم جایی را دارم برای رفتن …
به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک
چرا با ید ، به دور تو بگردم ؟
ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی
۱۰!
#پناه_خطیر
دیدگاهتان را بنویسید