می نویسم

برای روزها می نویسم… روزهایی سرشار از بودن و نبودنها.
برای داستان هایی می نویسم که هیچ گاه نوشته نشدند…
برای شعرهایی که هیچ گاه نسرودم…
برای کسانی که هیچ وقت نبودند…
برای لحظه هایی که از یاد رفتند…
برای جملاتی که گفته نشدند…
برای ثانیه هایی که نبوذند…
می نویسم…
برای رویاهایی که از دست رفتند،برای بهارهایی که نیامدند
می نویسم…
برای کاغذهایی که پاره نشدند،برای کتابهایی که خوانده نشدند،می نویسم،برای چشم هایی که ندیدم…
برای بسته هایی که هیچ گاه به مقصد نرسیدند…برای راه هایی که طی نشدند…برای فاصله هایی که از بین نرفتند…برای انسانهایی که با هم نبودند…برای احساساستی که بیان نشدند….برای منطق هایی که درست نبودند…برای عشق هایی که منطقی نبودند…برای منطق هایی که عاشقانه نبودند…برای کسانی که بزرگ نشدند…برای کودکانی که کودک ماندند…
برای کسانی که رفتند…برای کسانی که بر نگشتند…
می نویسم… برای این کاغذی که تمام می شود !!!

 

 

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

************************************

پی نوشت:

یکی از بهترین حــــس ها مال وقتیه که ازش جدا میشی میای خونه و دستات هنوز بوی عــــطرشو میده… ♥

 

اشتراک گذاری
Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

1 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *