چرا من موندمو غمو دردو تنهایی ، خدا بگو بازم هستش فردایی ؟
من سیر شدم از این دنیای شما ، دل گیر شدم از عشقو جفا
آره سیرم ، سیرم از دنیا ، من نمی خوام باشه فردا آخه عشقم گذاشت منو تنها
آخه ظالم چی بود گناه من ؟ ترکم کردی من بمونم با خودم ؟ ؟ ؟
رفتی ولی اسمت هنوز توی ذهنمه ، چطور خاطراتت از ذهنم بپره
مگه میشه فراموشت کنم بگم ولش ، الان چه مدته که دلو دادم بهش
ببین گریم گرفت اشکه من در اومده ، آره اشک من یعنی شکستن غرورش یعنی لح شدن
تنهاییه سزاری عاشق شدن ، دیگه بسمه بس کن بی حیا ، دلم شکست بدتر از مردنه به خدا
بیا دستمو بگیرو نزار باشم تنها ، تو این همه غریبه تو واسم باش آشنا
چرا خدا سرنوشت من این شد ، چرا تو جوونی دله من پیر شد
چرا زندگیم پر از غمه غصه ، خدا خودت بگو این یعنی درسته ؟
خدا دلگیر شدم از این دنیا ، حتی تو که خدامی گذاشتی منو تنها
خدا نفس کشیدن دیگه سختمه ، عشق مثله تیر توی قلبمه
عشقم رفتش کردش منو ترکم ، بگو خدا چه بدیی من بهش کردم
ببین خدا خالیه دستش توی دستم ، آره تو هم نمک بپاش خدا روی زخمم
خدااااااااااا جووون گووووووش کن ، می خوام بمیرم شاید توی تابوت آروم بگیرم
************************************
پی نوشت:
چه عاشقانه زیسته ام چه بی صدا گریستم چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم …
دیدگاهتان را بنویسید