امشب از تو می نویسم ،از تو و نگاه نازت
می نویسم از طلسم چشمای ترانه سازت
امشب از تو می نویسم ،ای تو همسایه ی بارون
بی تو عادت چشامه ،خوندن آیه ی بارون
تو یه عادت قشنگی که شبا میای سراغم
با چشات خورشید داغ و می رسونی به اتاقم
سایه سار مهربونی واژه ی قشنگ بودن
بگو با کدوم ترانه میرسی به دستای من
واسه داشتنت حریصم ،از هجوم گریه خیسم
ای غزلترین ترانه ،امشب از تو مینویسم
امشب از تو مینویسم ،تو که ماه آسمونی
تو که از زمین جدایی ،ولی مثل من میمونی
امشب از تو مینویسم ،که من و به من رسوندی
من و از قعر سیاهی ،تا به روشنی کشوندی
میخوام این نوشته ها رو که د لم دفترشونه
خط به خطشو نگاهت مثه آتیش بسوزونه
که د لم جلوی چشمات ،ذره ذره شعله ورشه
تا بفهمی که نمیشه ،یه شبم بی تو به سر شه
واسه داشتنت حریصم ،از هجوم گریه خیسم
************************************
پی نوشت:
تک تک روزهایم را میسوزانم ، تا چشمکی شوم برای شب های بی ستاره ات …
مطالبتون جالبه خیلی … اتفاقی به اینجا سر زدم .. امیدوارم عاشقا قدر همدیگه رو بدونن.
یه مطلب هم بنویسید یه چیزی مثله شعر… واسه کسایی که عشقشونو باختن … حالا پشیمونن مثل من .. بهاری که حالا خزونی بیش نیست..