عاشقانه دوستت دارم


کاش پیش من بودی

کاش دستانت در دستانم بود

و لطافت هزار ابر سپید بهاری را

در دست داشتم

و در اوج خوش بختی پرواز می کردم

کاش می توانستم به چشمانت نگاه کنم

و با هر نگاه من

هزار هزار واژه ناگفته عشق را

به یک باره به سوی تو روان می کردم

و با هر نگاه تو

شادی در چشمان من می جوشید

کاش می توانستم صدای گرم تو را بشنوم

تا چون آبشاری از نغمه های روح انگیز

بر عمق جانم جاری گردد

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

و همه غم های فراق را بزداید

کاش پیش من بودی

من با گرمای عشق تو زنده ام

چه زیباست

که تو تنها نیاز من باشی

و چه عاشقانه است

که تو تنها آرزویم باشی

و چه رؤیایی است

این لحظه های ناب عاشقی

و من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می کنم

و اگر غروری در من هست غرور عشق به توست


************************************

پی نوشت :

زیر و رو میشم هنوز از کمترین آشفتگیتم

خیلی دوست دارم بدونم من کجای زندگیتم …


Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

2 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *