میخواهی بروی؟
خب برو…
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو…
برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟
برو..
تردید نکن
نفس های آخر است
نترس برو…
احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو…
یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میکشد
طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد
برو…
فقط برو…..
ممنون جالب بود اما ghamginane
سلام
همیشه نوشته هاتون قشنگه مخصوصا شعر هاتون
پنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهارنظرهای دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
ممنون به خاطر نوشته های قشنگت