هجران


برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟


رفتی و من تنها شدم  ای  داد  و بیداد

با سوختگان  یکتا  شدم  ای  داد  و بیداد

خاموش شدم چون مرغ زاری درقفس  من

آنگه که  بی  سارا  شدم  ای داد  و بیداد

سوزی  به دل  از   هجر  تو  آمد   به  ناگاه

خاکستر از  گرما  شدم  ای  داد   و  بیداد

هرگز  نمی  خواندم   چنین  دلداده  باشم

اکنون  پراز  غوغا  شدم   ای  داد  و بیداد

از   چشم   حسرت   زای   تو اینسان بنالم

بی تو که من حالا شدم  ای داد و  بیداد

یادت    اگر    روزی  ز   این    ویرانه    افتد

گویم چه سان شیدا شدم ای دادو بیداد

بی  تو  نه  لب  داردر ضا تا شکوه  گوید

با  خاموشی گویا شدم ای داد  و  بیداد

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *