به آسمان که می نگرم
لبخندی به پهنای آفتاب
مهمان چهره ی تکیده ام می شود
و خزان چشمانم را بهاری سبز در بر می گیرد .
این روزها
آسمان را دوست تر دارم.
خدای مهر این آسمان مهربان را از من مگیراد که در این ایام
تنها دل خوشی ام همین است
که تو نیز زیر سقف آسمان من گام بر می داری و نفس می کشی .
آه که چه دلخوشم
به این بهانه ی ساده ی خوشبختی ام .
همین آرام جانم بس
سردبیر
حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.
دیدگاهتان را بنویسید