سلام عزیز قشنگ ولی نامهربان من!
منم ، کسی که با نام تو جان گرفت
و زندگی را در چشمان مهربان و فریبنده ی تو معنا کرد!
منم عاشق تو ،
کسی که برگهای سرنوشت را با تک تک واژه های گوش نواز
و طنین دلنشین کلامت ترسیم کرد …
و اینک این منم عاشقی تنها در آستانه فصلی سرد …
تو با تمام مهربانی هایت مرا رها کرده ای در کوله باری از غم،
گل من! چگونه می توانی مرا فراموش کنی،
منی که نخستین طپش های عاشقانه و دلهره های دیدار
و لذت دوست داشتن را با تو تجربه کردم.
تمام لذت های با هم بودن و احساسات من با تو بود،
و بدان تا زمانی که جان در بدن دارم همچنان دوستت خواهم داشت
نمی خواهم تو را به ماندن و دوست داشتن مجبور کنم،
چون من آنقدر تو را دوست دارم که وقتی می بینم آرامش تو،
بی من تأمین می شود، از دل و وجود خودم می گذرم
تا تو خوشبخت زندگی کنی!
ای خوب من! کاش فقط می دانستم
من که فقط به تو محبت و مهربانی و
دوست داشتن بی حد و حساب و بی توقع هدیه کردم،
چرا تو بی وفایی و بی اعتنایی را به من پیشکش کردی؟!
بهترینم! من تو را با تمام بی اعتنایی هایت و بی وفایی هایت دوست داشتم و دارم
و امیدوارم خوشبخت باشی.
امروز روزیست که احساس خفه شدن و غرق شدن
در مرداب دوست داشتن دارم.
هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم روزی محبت من بی جواب بماند.
نمی دانم چرا با من اینکار را کردی
فقط می خواهم از ژرفای وجودت مرا درک کنی
و بدانی من در دل چه ها کشیدم.
من اگر تو را دوست داشته باشم یا از نفرت پر باشم زندگی می گذرد،
خورشید هر روز طلوع می کند…
ولی در این میان یک چیز را برای همیشه باور کن و ایمان بیاور….
که صداقت من روزی گریبانگیر تو خواهد شد
و خداوند عادل بین من و تو حکم خواهد کرد…
روزی خواهی فهمید من چه می گویم که….
خوب من ، عزیز دوست داشتنی من
دوستت دارم و امیدوارم خوشبخت شوی،
هیچ زمان مزاحمت نمی شوم، خوش باش!
فقط در تعجبم! تو که می دانستی و دیده بودی که من بی تو
نمی توانم زنده بمانم ،چگونه باز مرا رها کرده ای…
نمی دانم بعد از تو چگونه زمان خواهد گذشت….
مثل همیشه با اشک چشمان همیشه ترم
و لرزش دستانم در برابر نام بزرگت در قلب کوچکم می نویسم …
برای آخرین بار می نویسم
دوستت دارم و خدانگهدار
آنکه درکش نکردی و در اوج دوست داشتن تنهایش گذاشتی
:?:همش حرفای دل من بود
:?:
khob bood mer30
salam delam bad joor gerefte
سلام
همیشه قشنگ می نویسی با احساس می نویسی
برای خلوص در عشق باید بی نیازانه از معشوق ؛ وی را آزاد گذاشت که خودش تصمیم بگیرد.باید او را رها کرد.نباید که عشق بیان یک وابستگی باشد.
باید از وارستگی باشد
salam azizammmmmmmmmmmm
che inja khoshgelo shike!!
va matni ke neveshti kheili khoshgeleee
vaghean khosham umad
mamnoon khabaram kardii
عشق رازیست
اشک رازیست
لبخند رازیست
آری اشک آن شب لبخند عشقم بود
زیبا بود بهروز جان
بی خیال بهروز این از وفای زمانه ست که میگذره
ما هم باید یاد بگیریم بعضی وقتها بی رحم باشیم
به هیچ جای دنیا بر نمیخوره