خسته شدم ،
نیست شدم …
گوشم از این حرف ، پُر است:
” آخر غصه ، مُردن است !
مُردن من ،
همین دم است !
” که از تو دورمانده ام .
من که بدون روی تو ،
رو ، به هوا ، نمیکنم.
من که بدون چشم تو ،
بنده دعا نمیکنم.
دور شدی ،
کور شدم.
” مشعل بی نور شدم.
من !
که بدون اسم تو ،
اسم ، صدا نمیکنم.
ماه ،
چه ماه ِ کاملی !
دست مریزاد ، خدا !
من که بدون روی اون
ماه نگاه نمیکنم .
اشتراک گذاری
سردبیر
حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.
مثل همیشــــــــــــــــــــه
زیبــــــــــــا بود
مثل همیشــــــــــــــــــــه
فوق العاده بود
بسیار عالی و زیبا بود