در زندگیام جای تو خالیست… ولی یاد تو جاریست!
روزها و شبهای زندگیام تند تند می آیند و می روند و جای تو همچنان خالیست
و من خوش نیستم بی تو!
میدانی؟! زندگی، هر طور هم که باشد حتی بی حضور تو هم، جریان مییابد
ولی آن وقت یک فرق بزرگ و اساسی دارد.
فرقش این است که دیگر دلخوشیای نیست در آن زندگی!
دیگر بهانهای برای شاد بودن و شاد زیستن نمیتوان یافت.
دیگر زندگی سخت میشود…
و این یعنی زندگی من…!
قلب من رو به تو پرواز می کند
مرا ببخش ! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزیزم» خطاب کرده ام ، تعجب نکن.خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند.عارضات زمان ، آن ها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در خودشان خاموش می سازند .
اما من غیر از آن ها و همه ی مردم هستم . هر چه تصادف و سرنوشت و طبیعت به من داده ، به قلبم بخشیده ام . و حالا می خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزوای خود به طرف تو پرتاب کنم و این خیال مدت ها است که ذهن مرا تسخیر کرده است
می خواهم رنگ سرخی شده ، روی گونه های تو جا بگیرم یا رنگ سیاهی شده ، روی زلف تو بنشینم
من یک کوه نشین غیر اهلی ، یک نویسنده ی گمنام هستم که همه چیز من با دیگران مخالف و تمام ارده ی من با خیال دهقانی تو ، که بره و مرغ نگاهداری می کنید متناسب است
بزرگ تر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور
اما هیهات که بخت من و بیگانگی من با دنیا ، امید نوازش تو را به من نمی دهد ، آن جا در اعماق تاریکی وحشتناک خیال و گذشته است که من سرنوشت نامساعد خود را تماشا می کنم …
سلام
واقعا واسه آدما هایی که اینجوری رفتار می کنند و دل بعضی ها رو به راحتی می شکنند که اینجوری بیاد تو سایت پست بده متاسفم !
فقط می تونم بگم مطلبت زیبا بود و پر از غم !
کاش اونی که براش اینا رو نوشتی درکت کنه …
سلام
خیلی متاسفم که دخترانی پیدا میشن که دل پسرانی گل مثل تو رو میشکنند !
اگر کسی مثل تو با من بود غمی نداشتم …
مهم نیست چقدر دور
و دیگر اهمیت ندارد