به او بگویید دوستش دارم، به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من در آن غرق شده، به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نورو شعرو ترانه برد و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد …
به او بگویید دوستش دارم، به او که صدای پایش را میشنوم، به او که لحن کلامش را میشناسم ، به او که عمق نگاهش را میفهمم، به او که …
به او بگویید دوستش دارم، به او که گل همیشه بهار من است، به او که قشنگترین بهانه برای بودن من است و به او که عشق جاودانه من است. ..
به او بگویید دوستش دارم، هرچند که او همراه من نیست، هرچند که او دیگر یار من نیست، اما همچنان در یاد و رویای من است و من همیشه حضورش را حس می کنم ، صدایش را می شنوم ، نگاهش را می بینم ، عطر نفسهایش را حس می کنم و تنها اوست که تا آخرین لحظه عمرم و تا روز زنده بودنم در قلب من باقیست و تنها بهانه است برای گریــه های شبانه ام …
به او بگویید دوستش دارم هرچند که او مرا بیگانه با عشق نامید …
دیدگاهتان را بنویسید