جدیدترین ها

داستانک

داستان کوتاه “مرد مست”

  مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش...

دوست حقیقی کیست؟

  داستان قشنگیه! از دستش ندین پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست داری؟ گفتم چرا بگم ده یا بیست...

جایت در دلم خالی نیست

  ببین دیگر جایت در دلم خالی نیست! روز را با خاطره میگذرانم،شب با رویا میخوابم و صبح با سپیده بیدار میشوم شبنم...

فرق عشق و ازدواج

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما...

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خدایا کفر نمی‌گویم، پریشانم، چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود...

معنی دوم عشق

روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود . زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند ....