برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟
اصلا مهم نیست
امشبم با تموم نا آرامیاش میگذره
احتمالا یه عاشقی دوباره داره یه گوشه از این دنیا جون میکنه تا بمیره!
آره حتما همینطوره
یه عاشقی احتمالا داره خودشو چال میکنه!
یه عاشقی دوباره داره میمیره . شایدم خودشو میکشه!
و یه نا آرومی میاد سراغ کساییکه حتی یه بار کلمه ی عشق از کنارشون عبور کرده.
آره دوباره یه قلبی داره درد میکشه.
دوباره یکی دار ه حس میکنه نفس کشیدن چه کار بیهوده ایست.
حتما یکی داره فکر میکنه کجا قلبشو چال کنه که دیگه یادش بره کجا خاکش کرده مبادا یه روز بره دوباره سراغش.
بیایید به احترام آرزوهایی که میمیرند سکوتی کنیم به بلندیه هزار فریاد….
دلی خاک میشود، شقایقی میروید.
واسه همینه وقتی میرسم به یه دشت شقایق روحم آزرده میشه.
چه درونم تنهاست.
چیزی به تمام شدنم نمانده !
چیزی به فرو ریختنم نمانده!
آه…
شب و روزم شده دست و پا زدن درون باتلاق
شب و روزم شده فکر بوسه زدن ماه بر خورشید
امشب هم میگذره و چیزی نمی مونه جز یه سایه!
نه که شب بلکه همه ی ما میگذریم.
مطمئن باش و برو….
کاش من و تو میفهمیدیم، اومدنی رفتنیه!
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا میبرم از شهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش
نگاهت خاک شدنی
لبخندت پلاسیدنیست
نه وصل ممکن نیست همیشه عاشق تنهاست
باید امشب بروم
کسی حرف منو انگار نمی فهمه کسی تنهاییمو از من نمی دزده واسه تنهاییه خودم دلم میسوزه
امشب رو با رنج تنهاییه من سر کن
برو مرد بیدار اگر نیست کس که دل با تو دارد نمان یک نفس
همه روزگارت به تلخی گذشت شکر چند جویی در این تلخدشت
هیچ چیز و هیچ کس در این دنیا وجود ندارد که دیدنش به باز کردن تمام چشم بیارزد
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق ترک کام خود گرفتم تا بر آید کام دوست
هر که آمد داد و فریادی فراوان کرد و رفت زخمهایش را به نان و سکه درمان کرد و رفت
امشب به قدر وسعت باران گریستم.
اگه ساده است واسه تو گذشتن از من مرثیه کن برای رفتن من آخه مرگه واسه من گذشتن از تو
هیچکی نمی فهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
پیر شدم پیر تو ای جوونی………….
خودمم نفهمیدم چی گفتم D:
Loading ...
دیدگاهتان را بنویسید