زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول ” دیماه ” است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید
و من به جفت گیری گل ها می اندیشم !
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل
به داس های واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی
نگاه کن که چه برفی میبارد….
فروغ فرخزاد
************************************
پی نوشت:
این روزها آنقدر سر مخاطبان شلوغ است که…
بی مخاطب بودن…
حس بهتری دارد !
با سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیز از سایتت بازدید کردم سایت خوبی داری میشه ازت خواهش کنم به سایت منم بیای و اگر مایل بودی با هم تبادل بنر بکنیم؟
منتظرتم