هم آغوش …
در آغوشم بگیر …
آن چنان خسته ام
که حتی افقهای نگاهم نیز گم می شود
در این هوای دلگیر
مرا محکم بفشار …
برای زندگی تهی از هیجانم مرا محکم در آغوشت بفشار …
به من ببخش نوازش دستت را
با تصنیف دوستت دارم لبهای شیرینت
و مرا نوازش بده در این روزها
با یاد دلنشینت …
بگذار من نیز
تو را در اغوش گیرم …
و لب بر لبهای تو گذارم
تا دریابی چه قدر دوستت دارم…
************************************
پی نوشت:
می خواهم خودم را بُر بزنم؛
شاید این دست …
تو بیایی !
فوق العاده بود.مررررررررررررررررررررسی
پیچــــک احــــساس…
هــــمیشه هــــم شاعــــرانه و خــــیال انگیز نیــــست
گــــاهی می پیــــچید دور گــــلوی آدم
و خــــفه اش مــــی کنــــد…
ای عشق ای آنکه مرا بجنون کشیدی
ای مسیر ادامه حیاتم
دانی چه بر من میگذرد
دیدگاه من به این دنیا هدف زندگی همه را با خود بردی
چی برای باقی مانده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میروی و عمر مرا با خود بردی!!!!!!!!!
دوستت دارم حتی اگه این دوست داشتن بکام مرگ مرا رهسپار کند
آنکه دستش را اینقدر محکم گرفته ای….دیروز عاشق من بود..
دستانت را خسته نکن….
محکم یا آرام….
فردا تو هم تنهایی…. :???:
عشق واقعی مال قدیما بود الان همه عشقا دروغه خیلی زود تبدیل به نفرت میشه.اصلا عشق واقعی وجود داره؟ :?:
دوستت دارم حتی اگر فراموشم کنی!شادزی مهرافزون
:?:
محشر بود
عا لی بود
قشنگ بود :sad:
ممنون
عالیــــــــــــــــــ بود :shock: :shock: :shock:
چه پی نوشته فیلسوفانه ای
عالی یــــــــــــــــــــــود
تبریــــــــــــــــــــــــک